با شروع قصه ها زیر این چرخ کبود توی اون تنگ غروب یکی بود هیچکی نبود یکی بود دیده نشد مثل خواب یک صدا میون قصه که بود از من و از تو جدا
باشروع قصه ها تو جوونی پیر میشی بجای فرصتامون واسه فردا دیر میشی بشنویم قصه هارو زودتر از غصه شدن واسه دیر شدن بسه خودتو به خواب نزن وقتی که وقتای ما واسه داشتن نباشه رفتن و رفتنمون نرسیدن باهاشه باید آب بشیم و بعد برسیم به تشنگی آخرین فرصت ما همینه تو زندگی تو کجایی خود من کمکم کن بمونم قصه موندنمو تا که هستم بخونم
دل این عاشق بی دل، خون شده مثل شقایق که دلم تنگ به دیدار، وای چه تلخه این دقایق غنچه بی تابه شکفتن، منه بی دل از تو گفتن لحظه لحظه هام پُراز تو، توی بیداری و خفتن
سر بذار بر روی شونم، نفسی آروم جونم بگو تا آخر دنیا، از تو وُ ازعشق می خونم تو هیاهوی جدایی، توی فصل ناخوشی ها هر نفس آواز من باش، ای تموم دل خوشی ها توی قرن دود و بیداد، که گرفته بغض فریاد حتی یادی هم نمونده از، قصه شیرین و فرهاد خالی مونده یاده عشاق، توی قلب و توی دل ما بارخدایا مددی کن چاره سازه مشکل ما
با شروع قصه ها
زیر این چرخ کبود
توی اون تنگ غروب
یکی بود هیچکی نبود
یکی بود دیده نشد
مثل خواب یک صدا
میون قصه که بود
از من و از تو جدا
باشروع قصه ها
تو جوونی پیر میشی
بجای فرصتامون
واسه فردا دیر میشی
بشنویم قصه هارو
زودتر از غصه شدن
واسه دیر شدن بسه
خودتو به خواب نزن
وقتی که وقتای ما
واسه داشتن نباشه
رفتن و رفتنمون
نرسیدن باهاشه
باید آب بشیم و بعد
برسیم به تشنگی
آخرین فرصت ما
همینه تو زندگی
تو کجایی خود من
کمکم کن بمونم
قصه موندنمو
تا که هستم بخونم
جاده و پرسهی وحشت
من و تبلرز شبونه
تو نگاه میکنی و من
از تو میرسم به خونه
از تو میرسم به خونه
تو نبودی آسمون رواق ظلمت
تو نبودی حادثه با هر نفس بود
من پرندهی زمینی شدهی عشق
تو نبودی هر پر من یه قفس بود
توی لحظههای تنهایی و غربت
یاد تو میکردم و گل باز میشد
یاد تو میکردم و کویر ساکت
کوچه باغ رویش آواز میشد
کوچه باغ رویش آواز میشد
از تو میرسم به آیینه و دیدار
از تو میرسم به خود شدن دوباره
تو هم آغازی و هم پایان یک کوچ
سفر من از ستاره به ستاره
من و تا رنگینکمون پشت بارون
ببر و با من خسته آشنا کن
روزن کلبه بگیر و پرده بنداز
در ببند و سفرهی ترانه وا کن
در ببند و سفرهی ترانه وا کن
دل این عاشق بی دل، خون شده مثل شقایق
که دلم تنگ به دیدار، وای چه تلخه این دقایق
غنچه بی تابه شکفتن، منه بی دل از تو گفتن
لحظه لحظه هام پُراز تو، توی بیداری و خفتن
سر بذار بر روی شونم، نفسی آروم جونم
بگو تا آخر دنیا، از تو وُ ازعشق می خونم
تو هیاهوی جدایی، توی فصل ناخوشی ها
هر نفس آواز من باش، ای تموم دل خوشی ها
توی قرن دود و بیداد، که گرفته بغض فریاد
حتی یادی هم نمونده از، قصه شیرین و فرهاد
خالی مونده یاده عشاق، توی قلب و توی دل ما
بارخدایا مددی کن چاره سازه مشکل ما
این روزها هرچه سر می زدم باز نمی شد...با تبادل لینک که البته حاضرم و خوشحال....
سلام
زیبا بود
راستی من وب تو رو توی وبم گذاشتم/الآن هم آپ کردم وقت کردی یه سر بهم بزن
فعلا بای...